اندیشکده چینی: در جنگ، چین کاری برای ایران انجام نخواهد داد/ چین ایران را ابزاری در بازی قدرت آمریکا میداند، نه متحدی تمام عیار

به گزارش اقتصاد آنلاین، اندیشکده چینی «تینک چاینا» در مقالهای با اشاره به تبعات جنگ ایران و اسرائیل نوشت: پایان جنگ اخیر ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، چشمانداز راهبردی تهران را دگرگون کرده است؛ نه فقط در خصوص برنامه هستهای، بلکه در ابعاد گستردهتر همراستایی ژئوپلیتیکی. مجلس ایران با اکثریت قاطع آرا (۲۲۱ رأی موافق در برابر هیچ رأی مخالف) به تعلیق کامل همکاریها با آژانس بینالمللی انرژی اتمی رأی داد و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، بار دیگر بر عزم تهران برای پیگیری برنامههای هستهای تأکید کرد.
اظهارات تند محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس که آژانس را متهم به «فروش اعتبار بینالمللیاش» کرد و وعده داد که کشور با سرعت بیشتری در مسیر برنامه صلحآمیز هستهای حرکت خواهد کرد نیز نشاندهنده سرخوردگی عمیق تهران از چارچوبهای بینالمللی منع اشاعه است.
احتمال تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران
هرچند این سرپیچی از فشار غرب موضوعی تازه نیست، اما پیامدهای آن این بار فراتر از غنیسازی اورانیوم است. ممکن است نشانگر چرخشی در سیاست خارجی ایران باشد، چرخشی که احتمالاً به سوی چین متمایل خواهد بود.
برای ایران که به طور تاریخی منابع تسلیحاتی متنوعی داشته، آینده ممکن است بیش از پیش به سمت شرق گرایش یابد؛ به سوی پهپادها، موشکها و شاید حتی سامانههای هشدار زودهنگام ساخت چین.
شوک نظامی و بازنگری در منابع دفاعی
با وجود همکاریهای فنی-نظامی عمیق، نیروهای ایرانی شاهد عملکرد ضعیف سامانههای پدافند هوایی و موشکی تأمینشده از سوی روسیه در برابر قابلیتهای پیشرفته غربی، عمدتاً اسرائیلی و آمریکایی، بودند. اثربخشی عملیاتهای اسرائیل از جمله حملات سایبری و ضربات تاکتیکی پهپادی در عمق خاک ایران، آسیبپذیریهایی را آشکار کرد که فناوری روسیه قادر به جبران آنها نبود. این وضعیت در تضاد کامل با موفقیت ادعایی پاکستان مجهز به فناوری چین در بازداشتن و دفع حملات هند قرار دارد.
برای ایران که به دنبال بازدارندگی مؤثر در برابر حملات آتی است، به نظر میرسد که سامانههای روسی به تنهایی کافی نیستند. این مقایسه را نمیتوان نادیده گرفت: سامانههای دفاعی چین و ظرفیتهای نظامی-صنعتی یکپارچه آن اکنون برای تهران جذابتر از محصولات مسکو به نظر میرسند. برای کشوری که همیشه منابع تسلیحاتی خود را متنوع نگه داشته، آینده ممکن است به وضوح به سمت شرق و بهویژه چین متمایل شود.
بررسی دوباره ارزش سلاح هستهای بهعنوان ابزار چانهزنی
اقدام ناگهانی دولت ترامپ برای ورود به جنگ در کنار اسرائیل، تحت پوشش دعوت به مذاکره، با حملاتی علیه فردو، نطنز و اصفهان با بمبهای سنگرشکن، احتمالاً آخرین امیدهای ایران به تضمینهای امنیتی یا تعهدات دیپلماتیک ایالات متحده را از بین برد. لافزنی ترامپ درباره «نابودی» برنامه هستهای ایران که برخلاف ارزیابیهای اولیه اطلاعاتی آمریکا بود که تنها از چند ماه عقبافتادگی سخن میگفتند و اشارههای او به «تغییر رژیم» نیز بدترین بدگمانیهای تهران را تأیید کرد.
افزون بر این، خروج دولت ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تنها میتواند این باور را تقویت کند که کره شمالی سالها پیش به آن پی برده است، داشتن سلاح هستهای و نشان دادن توانایی استفاده از آن، احترام بیشتری در مذاکرات بهدنبال دارد تا صرفاً توان بالقوه.
وابستگی به چین؛ یک گزینه استراتژیک، نه یک اتحاد ایدئولوژیک
در پی این تحولات، نشانههایی از تغییر رویکرد ایران به چشم میخورد. چرخش احتمالی به سمت چین، حاصل محاسبات ژئوپلیتیکی جدیدی است که فراتر از اتحادهای ایدئولوژیک عمل میکند. تهران، که در سالهای اخیر تجربه نزدیکی با مسکو را داشته، اکنون نسبت به اثربخشی این شراکت تردیدهایی جدی دارد. عملکرد ضعیف سامانههای پدافندی روسی و ناکامی روسیه در حمایت دیپلماتیک قاطع در نهادهایی، چون شورای امنیت سازمان ملل، نشانهای از حد و مرز این شراکت بودهاند.
در مقابل، چین با قدرت اقتصادی فزاینده، نفوذ ژئوپلیتیکی در حال گسترش، و فناوری نظامی قابل رقابت، برای ایران گزینهای جذابتر بهنظر میرسد. اما این وابستگی احتمالی به چین، بهجای یک اتحاد عمیق راهبردی، بیشتر نشانه یک توازنسازی در سیاست خارجی است؛ تلاشی برای افزایش قدرت چانهزنی ایران در برابر غرب و کاهش آسیبپذیریهای راهبردی.
استقبال محتاطانه پکن از ایران؛ مشروط به منافع راهبردی چین
با این حال، چین خود در پی اهداف راهبردیاش حرکت میکند، نه بر اساس همدلی ایدئولوژیک با تهران. پکن در واکنش به حملات آمریکا و اسرائیل علیه ایران، در شورای امنیت سازمان ملل تنها یک بیانیه نسبتاً خنثی صادر کرد. چین هرگز در برابر حملات آمریکا به زیرساختهای هستهای ایران، از تهدید وتو استفاده نکرد؛ تنها هنگامی که آمریکا پیشنهاد یک قطعنامه رسمی علیه ایران را مطرح کرد، تهدید به مخالفت کرد.
این واکنش سرد، برخلاف بیانیه تند کرملین که حمله آمریکا را «جنایت جنگی» خواند، نشان میدهد که چین به دنبال حفظ توازن منافع خود در خاورمیانه است. پکن نمیخواهد روابط خود با اسرائیل یا کشورهای عربی خلیج فارس را قربانی رابطهاش با تهران کند. به بیان دقیقتر، چین حاضر نیست برای ایران در برابر غرب هزینهای بپردازد، مگر آنکه این هزینه در خدمت منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خودش باشد.
پیوستن تهران به مدار پکن؛ انتخابی با محدودیتهای جدی
تهران اکنون در آستانه انتخابی بزرگ قرار دارد: ادامه مسیر تقابل مستقیم با غرب با تکیه بر شراکت محدود با چین، یا بازاندیشی در راهبرد هستهای و تعامل دیپلماتیک مجدد با غرب. در حالیکه بخشهایی از ساختار سیاسی ایران به چرخش کامل به سوی شرق تمایل دارند، محدودیتهای همراه با این رویکرد آشکارند.
چین، با همه قدرت اقتصادی و نظامیاش، به ایران نه بهعنوان متحدی تمامعیار، بلکه بهمثابه ابزاری در بازی بزرگ رقابت با آمریکا مینگرد. در بهترین حالت، ایران میتواند بخشی از شبکه «ابتکار کمربند و جاده» شود یا به سامانههای دفاعی چین دست یابد؛ اما حتی این امتیازها نیز مشروط به پرهیز تهران از اقدامات تحریکآمیز بیش از حد در منطقه و حفظ تعادل در روابطش با دیگر قدرتهاست.
تغییر رویکرد، نه تغییر رژیم؛ راهبرد غرب در برابر ایران پس از جنگ
غرب، بهویژه اروپا، پس از جنگ اخیر به نظر میرسد از گزینه تغییر رژیم در ایران فاصله گرفته و به دنبال مهار منطقهای تهران از طریق دیپلماسی، فشار اقتصادی و بازدارندگی نظامی است. این راهبرد که بیشتر به «تغییر رفتار» ایران هدف گرفته تا سرنگونی نظام، ممکن است از نظر تصمیمگیرندگان در تهران فرصتی برای مذاکره مجدد تلقی شود، البته تنها در صورتی که درک شود بازدارندگی نظامی بدون هزینههای ویرانگر ممکن نیست.
ایران، در حالیکه به دنبال افزایش توان دفاعی و غنیسازی هستهای است، باید وزن واقعی هر گزینه را در ترازوی موازنه قدرت جهانی بسنجد: چین گزینهای استراتژیک است، اما نه یک متحد وفادار؛ سلاح هستهای شاید بازدارنده باشد، اما به قیمت انزوای بینالمللی و خطر جنگ تمامعیار.
آیندهای میان شرق و غرب
در شرایط پساجنگ، ایران با دوراهیهای راهبردی بزرگی مواجه است. از یک سو، سرخوردگی از غرب و بیاعتمادی به روسیه، نگاهها را به سوی شرق، بهویژه چین، معطوف کرده است. از سوی دیگر، محدودیتهای این شراکت شرقی و سردی حمایت چین، تهران را ناگزیر میکند که در سیاستهای منطقهای، هستهای و خارجی خود بازنگری کند.
جمهوری اسلامی ایران، اگرچه ممکن است به همکاری با چین روی آورد، اما باید آگاه باشد که پکن تنها تا جایی همراه خواهد بود که منافعش اقتضا کند. در دنیای چندقطبی در حال ظهور، ایران باید میان استفاده هوشمندانه از فرصتهای توازنساز و گرفتار شدن در انزوای راهبردی، یکی را برگزیند.